.هیچ نظری برای این پست ثبت نشده است
تو را دوست دارم چون لحظه شوق
در گشودن هدیه ای که نمی دانم چیست.
دوستت دارم
چون غوغای درون و لرزش دست و دل در آستانه دیداری
دوستت دارم
چون گفتن شکر خدا زنده ام
گفتی: اگر تو را از دست دهم خواهم مرد.
نه تو زنده می مانی
یاد من چون دود سپیدی در باد محو خواهد شد
وتو خواهی ماند
بانوی گیسو حنایی ام
بانوی قلب من
عمر اندوه در قرن ما یکسال بیشتر نیست.
.هیچ نظری برای این پست ثبت نشده است
ارسال نظر