1
اینجا بر تخته سنگ
پشت سرم نارنجزار
رو در رو دریا مرا میخواند
سرگردان نگاه میکنم
میآیم میروم انگاه در میابم که همه چیز یکسان است و با این حال نیست
آسمان روشن و آبی کنون تلخ و ملال انگیر
سفید پوشیده بودم با موی سیاه
اکنون سیاه جامه ام با موی سپید
میآیم . میروم . میاندیشم که شاید خواب بوده ام
میاندیشم که شاید خواب دیده ام
خواب بوده ام خواب دیده ام
عطر برگهای نارنج چون بوی تلخ خوش کندر
رو در رو دریا مرا میخواند
میاندیشم که شاید خواب دیده ام
میاندیشم که شاید خواب بوده ام خواب دیده ام
اما همه چیز یکسان است و با این حال نیست
آسمان روشن و آبی کنون تلخ و ملال انگیر
سفید پوشیده بودم با موی سیاه
اکنون سیاه جامه ام با موی سپید
میآیم میروم میاندیشم که شاید خواب بوده ام
میاندیشم که شاید خواب دیده ام
خواب بوده ام خواب دیده ام
عطر برگهای نارنج چون بوی تلخ خوش کندر
رو در رو دریا مرا میخواند
میاندیشم که شاید خواب بوده ام
میاندیشم که شاید خواب دیده ام خواب بوده ام
اما همه چیز یکسان است و با این حال نیست
1
ارسال شده توسط: پوریا دارابیان | ||
چی میشه گفت ، آهنگساز و خواننده : فرهاد مهراد عزیز تنظیم : آندرانیک عزیز شاعر : خوان رامون یه اثر بینظیر، که تصویری بی اغراق از معنای زندگیست ، آمدن و رفتن | ||
ارسال پاسخ |
ارسال نظر