.هیچ نظری برای این پست ثبت نشده است
دست رد نزن به این
سینه ای که توش خونته
دلخوشیم دیدن تار
موی لای شونته
دلتنگی دست من برای لمس گونته
از من تو خسته شدی تنها بودن بهونته
پاشو بیا اینورو نگاه کن توهم دلت میگیره
یه نفر هست که برای خنده هاتم میمیره
شلوغی رو دوست نداره همه جا رو تنها میشینه
خود تو که نیستی ولی عکساتو هر روز میبینه
دل کندم از تو
دور وایسادم از تو
قدری خوب بودم برات
کلا شدی عوض تو
آخر کارشو کردش
قلبم میگیره دردش
دلمو میبره وقتی که
سرشه شال زردش
هنوز از دور حواسم هست بهت قایمکی
من واست مترسک و تو واسه من آدمکی
شده گریه ت بگیره تو خنده های الکی
ولی مغرورم و نیست روم حتی خط و ترکی
هنوز از دور حواسم هست به چشای ناز تو
گه گداری میگیرم از دوستات سراغتو
دوست دارم همش بخوابم تا ببینم خوابتو
نا امید میشم نبینم وقتی روی ماهتو
.هیچ نظری برای این پست ثبت نشده است
ارسال نظر