نقطه و خط در عکاسی
در بحثهای متعدد ترکیببندی عکاسی متوجه میشویم که اجزا مخلتف ساخت تصویر، عموما مجزا نیستند و همگی در اثر نهایی شرکت دارند.
برخورد نقطهها و خطها بر روی تصویر تعادلی را معین میسازد. نقطهای که در پای خطی عمودی واقع باشد، پایداری آن را افزایش میدهد. اگر نقطه در انتهای بالایی این خط واقع باشد ( عکس گاو نزدیک به سر پیرمرد باشد ) تعادل میتواند گسسته شود.
نقطه برحسب اهمیتش قادر است که به وسیله حرکتی دیدگانی خط عمودی را از محور خود جابجا کند .
همینطور خطی عمودی میتواند به خاطر اثر نقطهای در یکی از انتهایش بیتعادل شود. وجود یک نقطه دوم که در برابر نقطه اول باشد، خطی دیدگانی را شکل خواهد داد.
نقطه ، خط و سطح
در واقع نقطه و خط هیچگاه به صورت مجزا پدیدار نمیشوند، زیرا یک خط به قویترین دلایل برای بخشکردن فضای عکس به اجزا مختلف کافی است. همینطور حضور چند نقطه میتواند سطحهای دیدگانیی را به وجود آورد
.نقطههای مختلف بر روی منظره باز از طبیعت خطها و شکلهای دیدگانی را محدود میکند.
در عکس پرنده ، نقطهای با سطحی ضدیت دارد، خط به سادگی به وسیله پشتی صندلی القا میشود . هر اندازه مشخصی پیشزمینه با محوی پسزمینه بیشتر ضدیت داشته باشد، این تضاد نقطه- سطح قویتر میشود. در عکس پایینی سطحها به وسیله خطهای بسیار کلفتی قویا محصور میشوند .درجای دیگر ، این سطحها به کمک خطهای باریکتری به کثرتی از سطحهای کوچک بریده شدهاند.
خط اصلی و خط فرعی در عکاسی
در موارد متعددی خط اصلی تصویر به وسیله یک یا چند خط دیگر همراهی و تشدید میشود. در اینجا است که مسئله فاصلههای میان خطها مطرح میشود. اگر خطها نسبت به یکدیگر بسیار نزدیک باشند، خطهای منفی جدیدی آفریده میشوند. اما اگر خطها با هم فاصله داشته باشند، در میان هم سطحهای دیدگانیی را شکل میدهند؛ د رواقع چشم پایانهای خطها را در میان آنها پیوند میدهد.
در عکس سمت راست درخت خطی را شکل میدهد که مسیر نردبان را به آزادی همراهی میکند . اثر نهایی به دو دلیل پویا است: تضاد خطها، و بازی خط آزاد که گاه خط راست را قطع میکند و گاه به موازات آن امتداد مییابد.
شکلیابی خط در عکاسی
خط از رد نقطهای شکل میگیرد که به وسیله یک یاچند نیرو به حرکت درآمده است. دخالت نیروی خارجی، نقطه ایستا را تبدیل به خطی پویا میکند . این واضحترین تضادی است که میتوانیم میان نقطه و خط تصور کنیم. اگر نقطه به وسیله نیرویی به جلو رانده شود، از آن خطی مستقیم نتیجه میگردد.
تمامی خطهای دیگر از دادو ستد دائمی این دو نیروی مجزا نتیجه میشوند. نقطههای نورانی متحرکی که روشنایی ثابتی داشته باشند تبدیل به خطها میشوند ( به عکس سمت راست توجه کنید)
به این ترتیب عکاسی امکان روشن ساختن تبدیل نقطه متحرک را به خط بوجود میآورد.
شکلهای پایهای خطها در عکاسی
خطهای راست به سه گروه مجزا تقسیم میشوند: افقی ، عمودی ، وقطری .
چشم به آسانی رابطهای را میان این گروههای خط و سطح برقرار میسازد. خط افقی و خط عمودی عملا کنارههای تصویری را که بر روی صفحهای ترسیم شده باشند نمایش میدهند و قطر از حرکت متوالی چشم درمیان دو زاویه رودررو نتیجه میشود.
سایر خطها به صورت غیر مستقیمتری به سطح ربط دارند. خطهای مایل ، همینطور قطر،عنصر بینظمی را در فضای عکس وارد میسازند ونیاز به خطهای افقی و عمودی دارند تا تعادل مجددا برقرار گردد.
خط عمودی در عکاسی
خط عمودیی که به صورت قائم با خطی افقی رودررو باشد، با آن تضاد اثر و مشخصه را شکل میدهد؛ خط عمودی، بلندی را نمایش میدهد و نه گستردگی را ، در نتیجه گرمی را مینمایاند و نه سردی را.
این جملات از کاندینسکی است. خط عمودی ویژگی عمق بخشیدن به فضا را دارا نمی باشد. هر خط عمودیی مستقیما به چشم میخورد.
با وجود خط عمودی نگاه نمیتواند به آزادی در فضای عکس نفوذ کند و بلافاصله با مانعی برخورد میکند.
خط افقی در عکاسی
سادهترین شکل خط راست ، خط افقی است. یک خط تنهای افقی بر روی یک سطح، بلافاصله افق را به یاد میآورد. مجموعهای از چند خط افقی حالت دوری را به منظره میبخشد، زیرا چشم در عمق فضایی که عکس نمایش میدهد کشیده میشود.
خط افقی خطی سرد ، آرام و خشک است وکاملا با قطع مستطیل عرضیی که دارای همان سردی است متناسب است.
اگر چندین خط افقی بر روی قطع مستطیلی عمودیی نمایش داده شوند، بازی نیروها در ضدیت خطهای افقی سرد و سطح عمودی گرم نمایش داده میشود. خطهای افقی سطح رابه نوارهای عرضی کوچک میبرند وبه این ترتیب آن را عریضتر به نظر میرسانند.
خط افقی تشدید شده در عکاسی
خط افقی عریض میتواند نگاه را بر روی سطح عریضی که به خوبی مشخص شده بکشاند و ثابت سازد وبه این ترتیب توجه را جلب نماید. هنگامی که چشم به خط تیره و کلفتی نگاه میکند، خطهای عمودیی)) رانیز میبیند ؛ در واقع این خط تیره وکلفت که مثلا جنگل یا نردهای را نمایش میدهد، از تعداد زیادی خطهای کوچک عمودی ترکیب شده است که درکنار یکدیگر قرار گرفته اند و همراه با دور شدن، در نوار تیره و افقیی ادغام میشوند. مثلا در عکس سمت راست بازتاب درختها در آب نشان میدهد که چگونه نوار تیره ، در واقع از خطهای عمودی زیادی ترکیب شده است.
خاصیت خط افقی یعنی عمق بخشی ، در اینجا به وسیله اثر خطهای عمودی خفیف شده است.
خط مایل در عکاسی
خطهای آزاد ، یعنی مجموعه خطها به غیر از خط افقی، خط عمودی و قطر ، ترکیب بندی هندسی تصویر وارد نمیشوند. خط مایل با نقطه که محکم روی سطح مستقر میشود ضدیت دارد. خط مایل عنصر بینظمی را در فضای عکس وارد میسازد . به این دلیل است که تعادل باید به کمک خط عمودی یا افقی از نو برقرار شود. عکس سمت راست نشان میدهد که چگونه چند خط عمودی ، ناپایداری خطهای مایل را به تعادل رساندهاند.
البته اگر در نوع قرار گرفتن خطهای مایل نظم نسبی هم برقرار باشد، این خطها آرامش بخشی بیشتری دارند. مانند آنکه همه خطها به سمت مرکز همگرا باشند.
خط دیدگانی در عکاسی
اگر حداقل سه نقطه ردیفبندیی را در روی سطحی تشکیل دهند، چشم آنها را به عنوان خط دیدگانی درک میکند. در ضمن لازم نیست که نقطهها دارای ابعاد یا شکلهای یکسانی باشند و فاصلههای میان آنها برابر باشند. چشم برای این که نهایتا خط دیدگانی پیوستهای را رسم نماید، میتواند فاصلههای بسیار زیادی را از سویی میان خود نقطهها و از سوی دیگر میان نقطهها و کناره تصویر پرکند.
این خط دیدگانی به همان اندازه که میتواند مستقیم باشد، خمیده نیز میتواند باشد.
چشم چنان بیاختیار مسیر نقطهها را دنبال میکند که خط دیدگانی حتی میتواند امتداد خود را عوض کند. در این عکسی که مشاهده میکنید ردیفبندی نقطهها اول از همه از چپ به راست دنبال میشود، سپس در حرکتی وارونه ، از راست به چپ پایین میآید.
تضاد خطها در عکاسی
مشخصه خاص خط که در هنگامی که با خطی دیگر تضاد آشکاری را شکل میدهد به صورت بهتری برجستگی مییابد. خط دندانهدار اگر در کنار خطی با مسیر آزاد و سبک واقع شود، بریدهتر به نظر میرسد. تمامی ترکیبها ممکن میباشند.
عکس سمت راست ، درختی که در میان دو ساختمان قرار گرفته ” شاخ شاختر” به نظر میرسد.
سطح دیدگانی در عکاسی
یکی از مشخصههای اصلی خط این است که نه تنها میتواند فضا راتقسیم کند، بلکه میتواند سطحهای بستهای را نیز شکل دهد. سطحی مشخص در هنگامی کامل است که خطی که آن را محدود میکند به نقطه اول خود باز گردد. اما ممکن است اتفاق بیافتد که خط پیش از این که شکلی هندسی را به صورت کامل رسم کند قطع شود یا این که مسیر آن در جریان راه تغییر یابد. اگر نقطههای پایان خطها به صورت مناسبی قرار گرفته باشند، چشم خود اجزایی را که برای محدود سطحای دیدگانی کم هستند کامل میسازد.
در عکس فلامینگوها ( عکس سمت راست) چشم به محکمی به وسیله خط افقی زمین نگاه داشته میشود.پاها سطحهای مثلثی بسیار واضحی را به وجود میآورند و خطهای خمیده گردنها نیز شکلهای دیدگانیی را میسازند.
شکهای دیدگانی عموما نباید نسبت به تصویر مجموعه عناصر خیلی کوچک باشند. اگر چنین باشند، عنصر ناپایداری را در تصویر وارد میسازند. راه حل مطلوب عبارت است از به دست آوردن سطح دیدگانی بسیار بزرگی که با سایر سطحهای کوچکتر تضاد برقرار میکند.
تنوع سطحهای دیدگانی در عکاسی
هر رشتهای از خطها سطحهای دیدگانیی را به وجود میآورد. همانگونه که عکس سمت راست نشان میدهد ، چشم عموما باید تنها یک خط را برای به دست آوردن سطح رسم کند، زیرا همواره یک خط افقی و دو خط عمودی وجود دارند. در مورد این عکس سطحها به وسیله پیوندی آفریده میشوند که چشم میان تیرهای مختلف تلگراف برقرار میسازد.
بخش بندی طلایی و تقسیم فضا در عکاسی
بخشبندی طلایی، تقسیم کردن خط راست را با آفریدن تعادل کامل نسبتهای کمی ممکن میسازد. بخشبندی طلایی یک خط راست مشخص، عبارت است از معین ساختن ن
قطهای از این خط راست به صورتی که نسبت میان بخش بزرگ و خط راست کامل برابر باشد.
در بجث بخش بندی طلایی و نسبتهای کمی برای ساختن تصویر، به کمک رشتهای از نسبتهای عددی به ارزیابی تقریبی بخشبندی طلایی میپردازیم. سادهارین روش عبارت از این است که قطعه کاغذی را که ابعاد آن با ابعاد تصویر متناظر است ، سهبار پیدرپی از طول و سپس از عرض به دو بخش تا کنیم. جدولبندیی که به این ترتیب به دست میآید نسبت ۳:۵ را نشان میدهد.
هنگامی که نقطهها ، خطها و سطحها دارای شمار معدودی در تصویر باشند، چشم میتواند مکان مربوطه آنها را با آسانی بیشتری معین سازد.
به این دلیل است که در ترکیببندیهایی که دارای عناصر محدودی هستند، بخشبندی طلایی تعادلی را که به صورت خاصی قابل توجه است وارد میسازد.
در عکس ،مکان مردی که بر روی پل به چشم میخورد، بخشبندی طلایی خط افقی را معین میسازد. نسبت سطح سیاه و سطح سفید با بخشبندی طلایی متناظر نیست، زیرا در حدود ۱ به ۴ میباشد، اما این نسبت از خشکی یکنواخت تعادلی بسیار مشخص جلوگیری میکند.
خطهای با مسیر آزاد در عکاسی
اینها خطهایی با مسیر آزاد هستند که دارای بیشترین قدرت بیانی میباشند. این نکته بر روی تصویرهای سیاه و سفیدی که قویا تضاددار ( contrastees ) هستند به صورت خاصی قابل مشاهده هستند ( عکس سمت راست ) بر روی عکس سمت راست عاملهای هنری دیگری در برجستگی بخشیدن به بیان تصویر سهم دارند که عبارتن از تضاد میان خطهای نازک و خطهای
کلفت و مسیر نامنظم خط که گاه کلفت میشود و گاه تا حدی نازک میگردد که در بعضی از موارد تقریبا به صورت کامل ناپدید میگردد. ما این خط را خط تابلویی ( pittoresque ) نام مینهیم.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”