.هیچ نظری برای این پست ثبت نشده است
من عاشقش بودم نمیفهمید
من عاشقش بودم جوابم کرد
هی گریه کردم تا یخش واشه
سیل اومد و خونه خرابم کرد
میدونه از این عشق بیمارم میتونه تسکین غمم باشه
یه کشور بی پرچمم اما شالش میتونه پرچمم باشه
کافه خیابون سینما مترو حتی اتاقم عکس رو میزم
هر جای این شهرو که میگردم با خاطراتش اشک میریزم
کافه خیابون سینما مترو حتی اتاقم عکس رو میزم
هر جای این شهرو که میگردم با خاطراتش اشک میریزم
ابرا دارن آهسته میبارن من جا نمیشم زیر چترش حیف
باید از این خونه برم اما پیچیده توی خونه عطرش حیف
کافه خیابون سینما مترو حتی اتاقم عکس رو میزم
هر جای این شهرو که میگردم با خاطراتش اشک میریزم
کافه خیابون سینما مترو حتی اتاقم عکس رو میزم
هر جای این شهرو که میگردم با خاطراتش اشک میریزم
.هیچ نظری برای این پست ثبت نشده است
ارسال نظر