.هیچ نظری برای این پست ثبت نشده است
زنده کنی جان من
جان چو تفتان من
روح دهی مرده ام
مرده گریان من
ای همه جان من
رونق دکان من
کی بگشایی دری
بر در زندان من
اشک امانم برید
بغض گلویم درید
کاش فراوان شوی
بر شب باران من
رای شمارو فقط
خود بدهی رایحه ها
هیچ شبم بی تو نیست
رایح و ریحان من
هر چه که دارم ز تو
کاش ز خود داشتم
پیش تو قربان کنم
شاهد قربان من
هر چه سیه در من است
شر شیطان کشاند
نور بفرمای نور
بر رخ سوزان من
روح شما از الست
پاک به جانم رسید
رو سیه ام از رویتان
رحمت و رحمان من
جهل چو باشد ز تو
راه خطا اختیار
در تو نگنجد خطا
فرصت جبران من
صبر کنم در رخت
تا که شروعم رسد
دخل ببند ز خاک
اول و پایان من
کبر که شیطان بود
شهر الف میبود
در پس کبر آمدی
اکبر اوضاع من
کبر که شیطان بود
شهر الف میبود
در پس کبر آمدی
اکبر اوضاع من
.هیچ نظری برای این پست ثبت نشده است
ارسال نظر