.هیچ نظری برای این پست ثبت نشده است
به خودم قول داده بودم بازم مثل قدیم
دیگه کسی رو راه ندم بیاد تو زندگیم
تا اینکه تو اومدی تا اینکه تو اومدی
همیشه ترس داشتم شبیه بقیه شم
الان فرق دارم با همه و دلیلشم
اینه که تو اومدی عزیزم خوش اومدی
هر چی از عشق ترسیدم بیشتر شدش تردیدم
تا وقتی که تورو دیدم فهمیدم
باید به تو میرسیدم آیندمو با تو دیدم
هر چی که طعنه شنیدم بخشیدم
دنیا جای عجیبیه بعضی وقتا آدم به خودش میاد و میبینه
یه جایی از زندگیش وایساده که با همه گذشتش در افتاده
دل داده به یه نگاه ساده بعضی وقتا همین نگاه ساده
یه جوری زندگیتو زیر و رو میکنه قصه ی عجیبیو شروع میکنه
تورو با خودت رو به رو میکنه ...
هر چی از عشق ترسیدم بیشتر شدش تردیدم
تا وقتی که تورو دیدم فهمیدم
باید به تو میرسیدم آیندمو با تو دیدم
هر چی که طعنه شنیدم بخشیدم
.هیچ نظری برای این پست ثبت نشده است
ارسال نظر