.هیچ نظری برای این پست ثبت نشده است
شاید فراموشت شدم شاید دلت تنگه برام
شاید بیداری مثل من به فکر اون خاطره ها
شاید تو هم شب که میشه میری به سمت جاده ها
بگو تو هم خسته شدی مثل من از فاصله ها
با هر قدم برداشتنت فاصله بینمون نشست
لحظه ای که بستی درو شنیدی قلب من شکست
یادت بیاد که من کیم همون که میمیره برات
همونی که دل نداره برگی بیوفته سر راهت
نمیتونم دورت کنم لحظه ای از تو رویاهام
تو مثل خالکوبی شدی تو تک تک خاطره هام
از کی داری تو دور میشی از من که میمیرم برات
از منی که دل ندارم برگی بیوفته سر راهت
بگو من از کی بگیرم حتی یهبار سراغتو
دارم حسودی میکنم به آیینه ی اتاق تو
کاش اگه اون آیینه بودم هر روز تورو میدیدمت
اگر که بالشت بودم هر لحظه میبوسیدمت
نمیتونم دورت کنم لحظه ای از تو رویاهام
تو مثل خالکوبی شدی تو تک تک خاطره هام
از کی داری تو دور میشی از من که میمیرم برات
از منی که دل ندارم برگی بیوفته سر راهت
.هیچ نظری برای این پست ثبت نشده است
ارسال نظر