.هیچ نظری برای این پست ثبت نشده است
دست های سرد من از چه شکایت میکنید
چند صباحی بگذرد به سردی عادت میکنید
لیلی عمری با دوچشمانش جنایت کرده است
من نگفتم این را تاریخ حکایت کرده است
دل شکستن های لیلی اتفاق تازه ای نیست
عشق را جز بی وفایی ها دگر آوازه ای نیست
حجم دردهای من از عشقت دگر اندازه ای نیست
بی گمان که چاره ی دردم تویی
آنکه عمری جستجو کردم تویی
بی وفا تا کی سراب بینم تورا
تو کجایی تو کجایی تو کجا
دل شکستن های لیلی اتفاق تازه ای نیست
عشق را جز بی وفایی ها دگر آوازه ای نیست
حجم دردهای من از عشقت دگر اندازه ای نیست
.هیچ نظری برای این پست ثبت نشده است
ارسال نظر