.هیچ نظری برای این پست ثبت نشده است
اون شب که نگاش میکردم تو چشاش شدم خیره
نه باور نمیکردم اونم میزاره میره
من و تنها اینجا دستام و بی هوا ول میکنه
چرا عاشق هرکی میشی یهویی ازت دل میبره
هزار قول و قسم و آیه که این پاییز بیاد هی میباره از آسمون دلم واسه اون نشد نگفت نپرس
که چیه حالمون چشما خط و کاسه خون
شب درازه پاسبون میشه مهتاب دلم غم داشت
یهو بارون گرفت دستام دستات و کم داشت
حقشه داغون بشه هربار قلم برداشت
از تو و بارون نوشت حتی نفس کم داشت
موندن ولی قانونشه
بد شدن و یادم نده نمیبینی حالم بده
یجوری فرو کردی خنجرو که تا عمر دارم یادم نره
حیف دله وابستته خواهش میکنم پات و پس نکش
تو که میدونی بی تو نمیتونم داره زیاد میشه این دیوونه مصرفش
حالش بده بد چرا پاک نمیشی از خاطرش
بکش تا زندگی کنی اینجا قانون جنگل و باغ وحش
همه کارا میشه سم یه ترک مگاهیت میشه فاصلش
انقدر سلامتیت خوردم که هرکی دید گفت یارو حاملس
.هیچ نظری برای این پست ثبت نشده است
ارسال نظر