1
جانانه منی من گرفتار توام
من در به در و عاشق و آوار توام
هرگوشه ی شهر از تو یک یادی هست
تو جان منی همین عشق مارا بس
ای دلبر ما مباش بی دل بر ما
گر تو بروی میرود باور ما
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
شاید که همین غزل شود ناجیه ما
ای جانانم من گرفتار شدم
من در به در و عاشق و شیدا شدم
خم ابروی تو گرفتارم کرد
دیوانه و مجنون و پریشانم کرد
ای دلبر ما مباش بی دل بر ما
گر تو بروی میرود باور ما
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
شاید که همین غزل شود ناجیه ما
ترانه سرا: خشایار لزومی ( اقتباس از خیام و ابوسعید ابوالخیر)